راستش قبل اینکه شروع کنم باید بگم من توی درس خوندن و امتحان دادن اصلن آدم استرسی نیستم، حتی وقتی به آخر کار نزدیکتر میشم. تازه کیفام کوک میشه و میافتم رو غلطک. یه جورایی از درس خوندن لذت میبرم. میدونم که دارم لحظات خوبی رو مزمزه میکنم. حتمی گفتم قبلن، من آدم راهم، آدم مقصد و قله نیستم.
و اما امتحان تاقل... اگرچه قبلن هم شنیده بودم که گاهی توی اتصال به نت مشکلی پیش میآد، اما خب اصلن احتمالشو نمیدادم. خلاصه نتیجه اشکال پیش اومده تاخیر 15 دقیقهای توی شروع امتحان من و به ملکوت رفتن اعصاب من شد. Reading رو که اصلن نمیدونم چیکار کردم تا وسطهای Listening که هی به خودم میگفتم روجا آروم باش... هیچ چی نشده! خلاصه اینکه دو تا skill اول که سمبه پر زور من بود، رفت... Speaking همونطور که انتظار میرفت شد نه بیشتر نه کمتر، اما writing خیلی بهتر شد. این تجربه خیلی خوبی واسه منه چون نوشتن نقطه ضعفی بود که گمان نمیکردم به سادگی از پسش بر بیام اما تمرین خلافشو نشون داد...
بعد امتحان زدم بیرون هنوز از توی استخونم میلرزیدم و از وسط امتحان هم گمونم به خاطر استرس توهم جیش گرفتم، از این حالتهای که هی فکر میکنی باید بری دستشویی اما خبری نیس... هنوز توی شوک بودم و فکرم کار نمیکرد. میدونستم که خونه نباید برم، بهترین کار چی بود؟ گمونم اگه یه جای دیگه بودم میرفتم تا قرون آخر پولامو عرق میخوردم. اتفاقی که تقصیر من نبود و کاری نمیتونستم بکنم مگه اینکه سعی کنم قورتش بدم. اگرچه عرق نخوردم اما رفتم هرچی پول داشتم خرج کردم.
اول از همه رفتم و کاری که دو سه هفتهای به تاخیر انداخته بودم انجام دادم. یه ساز حرفهای خریدم. البته این به این معنییه که من دوره مقدماتی رو طی کردم. مدلش larry adler اسم یکی از استادای ساز دهنییه.
۱ نظر:
الهی بمیرم برات روجا. منم مرداد همین اتفاق برام افتاد. با این تفاوت که وقتی ریدینگ به دلیل همین اتفاقی که تو گفتی "رید"ینگ شد، بی حس شدم و لیسنینگم خیلی خوب شد. بقیه بخش ها هم اونجور که انتظار داشتم شد. یادمه قبل رفتن گفتی پستمو در مورد امتحان خوندی.
بعدشم با یه دوستی رفتیم ناهار مهمونم کرد تو باکلاس ترین ناهرخوری دانشجویی دانشگاهشون :دی بعدشم که نوشتم تو همون پستم.
اینارو همه گفتم که بگم درکت می کنم. اما خدایی تو خیلی باحال واکنش نشون دادی. امیدوارم نمراتت که اومد از حد نصابی که لازم داری خیلی بیشتر بشی :)
ارسال یک نظر