۱ دی ۱۳۸۸

-163-


سال‌هاست که فال حافظ نمی‌گیرم... یادم نیست چطور شد که تصمیم گرفتم دیگه فال نگیرم. احتمالا مال اون‌ زمانایی که حکم‌های کلی می‌دادم و تصمیم‌های قاطع می‌گرفتم و خیلی بیشتر از حالا بهش پای‌بند می‌موندم... اما اگرچه با گذشت زمان، عمر تصمیم‌های صفر و یکی‌م کم شد و فضای بین صفر و یک بزرگ، حجیم و عمیق شد، بازم حافظ باز کردن برنگشت به عادت‌هام، به عادی‌‌هام، نمی‌دونم چرا؟ اما دلم دیگه نخواست و هیچ‌وقت هم هوس نکردم... این میون، گاهی شب‌های یلدا فال باز می‌کردیم که من به خنده و بی‌نیت می‌ذاشتم که بگذره... چند باری هم توی خیابون، جوری شد که فال‌ خریدم، که یا بازش نکردم یا به نیت کسی دیگه باز شد...

خلاصه این‌که دی‌شب شب یلدا بود و من دلم می‌خواست نیت کنم و یه فال بگیرم.... آی دلم می‌خواست...

که البته نشد...

هیچ نظری موجود نیست: