۱۳ اسفند ۱۳۸۸

-207-


خونه كه چه عرض كنم، لونه‌س. فوق فوقش 25 مترمربع! با همخونه‌اي‌هاي عجيب و غريب و زن صابخونه‌اي كه كم از خانم هاويشام(؟) نداره... چي شد كه دخترك پذيرفت بره نفر سوم شه رو نمي‌دونم يا اينجا جاي گفتنش نيست، اما به همون سرعت هم پشيمون شد و چون قولش و پولش رو داده بود، افتاد دنبال هم‌خونه‌اي كه جايگزين خودش كنه. منم اينا رو تازه فهميدم. نه كه كمتر خونه هستم؛ بي‌خبر بي‌خبر از همه‌چي...

ماجرا از اين قراره كه يه آگهي توي يه ستون كوچولوي روزنامه همشهري منتشر مي‌كنه با اين متن "به هم خانه خانم نيازمنديم. تلفن:... تماس از ساعت 5 عصر به بعد" ...

از ساعت 5 عصر سه‌شنبه تا همين ديشب ساعت نمي‌دونم چند بامداد كه من بيدار بودم، اس‌ام‌اس و تلفن بود كه زنگ مي‌خورد... صدي نود، آقا! براي هم‌خونه‌اي شدن با دخترك.

توجه شما رو به نمونه‌هايي از اس‌ام‌اس‌هاي ارسال شده جلب مي‌كنم:

نفر شصتادم: ببين من اجاره يه ماهتو مي‌دم، قول هم مي‌دم حامله‌نشي،!!!!! تا سر زمان بيشتر با هم به توافق برسيم.

نفر شصتاد و يكم: من مزاحم نيستم، همينطوري تصادفي تو آگهي‌ها، آگهي تو رو ديدم. منم دنبال خونه مي‌گردم. اسمم آرش‌ه و ليسانس مكانيكم (دخترك مي‌گه: اي توي اون ليسانست!!!)

نفرشصتاد و دوم: من دارم واسه يه خانوم دنبال خونه مي‌گردم اما قبلش خودم بايد شمارو ببينم و ....

نفر شصتاد و سوم: چه صداي آروم و متيني دارين... مجردين؟ (در جواب اين آقا قرار شد، اين‌دفعه كه‌ زنگ زد من با صداي خروسي و نخراشيده حاصل سرماخوردگي آخرم، بپرم تلفن رو بگيرم و بگم:" اي آقا كجاي كاري؟ زدي به كاهدون! من خودم سيبيلم دارم دنبال هم‌خونه‌اي دختر (مي‌شه داف، هان؟؟) مي‌گردم!!!"

يعني چنين مردماني هم داريم...

پي‌نوشت: دخترك‌ها هم با كپي رايت از گيس طلا

هیچ نظری موجود نیست: