ميدوني يه بيماري هس به اسم "سندروم دائمي نارضايتي" يا مثلن مرض "هيچوقت از زندگي لذت نبردن" كه درجات و مراتب مختلفي داره. بعضيها زندگي رو به خودشون زهر ميكنن، بعضيها علاوه بر اون اعصاب آدمهاي اطراف رو شخم ميزنن...
البته كه من هم مستعد اين بيماري هستم، اما در راستاي مبارزه دروني و دست كم براي مبتلا نشدن به نوع حاد و دائمي اين مرض، گمونم بزنم خون يكي رو بريزم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر