خب گمونم حالا وقتشه که کمکم بنویسم... واسه شروع باید بگم بیشتر وزن حرفام مال قبل از اومدنه... پووه... هیچوقت فکر نمیکردم رفتن "اونور" گیت همچین حسی داشته باشه... میدونی حجم ناراحتی و دردش وحشتناکه... اون لحظه خداحافظی! ... بگذریم...
برگردیم قبلتر... عین حاجی که از مکه میآد، یه هفتهای مراسم دیدن و خداحافظی از بچهها، همکارا و همه... داشتم. البته خوشحال و مغرور از اینهمه دوست که دارم اما، شب قبل اومدن، بعد از یه عالمه نصیحتهای مادرانه به دخترا، ساعت از دو گذشته بود که با خودم گفتم: هی... دختر میدونی داری چی کار میکنی...؟ - میدونی که من چقدر اون خونه، اون آدمها، اون فضا که خودم ساخته بودم رو دوس دارم...-نتیجهش رو نمیدونستم، نمیدونم. اما دلم میخواس امتحانش کنم...
و اما این ور گیت...
میدونی هنوز گیج گیجم... به واسطه دیر اومدنم از بچهها عقبم و هزار تا کار هس که باس انجام بدم... یه اتاق توی خونه یه خانوم فیلیپینی دارم که تنهاس و تا حالا هم چیز بدی ندیدم ازش... اینجا شهر کوچیکییه و پر از درخت و سنجاب! به واسطه زادگاه زیمنس، بودن همه جا نشونی از زیمنس هست...
دانشگاه هم یه نشونه جالب داره که اونو خیلی به پلیتکنیک شبیه کرده، اونم اینه که هر گوشهش یه جرثقیل سواره و بنا و نقاش و کارگر درحال ساخت و ساز...
یه نکته جالب دیگه اینه که برخلاف چیزی که شنیده بودم یا فکر می کردم اینجا خیلی سیگار میکشن، یعنی تو کوچه و خیابون بعیده که چن تا سیگار به دست نبینی...!
راستی چن کلمه آلمانی هم یاد گرفتم: دانکه، اشتقاسه، چو و... واسه شروع خوبه واسه من که کورس اول المانی رو از دست دادم...
تو بچههای همورودی تنها دختر ایرانیم و از همه بزرگتر... هنوز خیلی کسی رو نمیشناسم. از فردا دوره مون شروع میشه و واسه یه کورس دو هفتهای باید بریم یه شهر دیگه... میدونی درس خوندن بعد این همه مدت، اونم انگلیسی... پووه! امیدوارم از پسش بربیام! تازه آقای پروفسور فلانی وقتی دید من فوق لیسانس دارم یه درس ساده رو حذف کرد و یه درس وحشتناک جاش گذاشت که به آلمانی ارایه میشه... فک کن! یکی مثل دکتر مدرس –عزیز- که به قول خودش فقط ده درصد از بچهها پاسش میکنن!
یه اعتراف: میترسم... نپرس! از خیلی چیزا...
۱۱ مهر ۱۳۸۹
-323-
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
سلام روجا خانم
بابت همه تلاشها و موفقیتهایی که داشتین بهتون تبریک میگم. همیشه جویای احوالتون هستم و براتون آرزوی موفقیت بیشتر و بیشتر و ... دارم.
خداوند همیشه یار و یاورتون باشه
ميدوني داري چي كار مي كني؟من گاهي مي گم چرا اين كارو كردي روجا و باز هم به خودخواهيم فكر مي كنم.كاشكي اونجا خوب باشي خوب
سلام
خدافظی که یادت رفت
حالا کی برمیگردی؟
خوبی؟
موفق باشی و زود همه نمره هاتو 20 بگیر برگرد
ارسال یک نظر