باید بگم که خوشحالم. باید ثبتش کنم. خوشحال
از اتفاقی هنوز که هنوزه، بعد چند ماه، به یادش که میافتم و مرورش میکنم، درونم پر
میشه از لبخند. توی فیلمه میگفت:« لبخند بزن. نه فقط با لبهات، بلکه حتی با جیگرت!».
گفتم باید جشن بگیرمش. به شیوههای مختلفی
هنوز که هنوزه جشن می گیرمش. اما روش محبوب م این بود. عین فیلمها: توی وان دراز کشیدم،
شمع روشن کرده بودم و حتی شامپاین هم داشتم. شامپاین به همون خوبی بود که توی کتاب
«دزیره» نوشته بود و من همیشه فکر می کردم اوه، چی باید باشه!!
دراز کشیده بودم و جیگرم حتی لبخند می زد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر