۲۴ آبان ۱۳۸۸

-139-


می‌دونی مشکل من حتی استقاده از کلمه مخوف Nevertheless تو writing نیس! یعنی بود، اما حالا نه. مشکل من اینه که حرف کم می‌آرم (الله اکبر! من حرف کم می‌آرم!) همون که آقای نون– معلم- بهش می‌گفت: Idea. یه چیز به ذهنم می‌رسه و ذهنم روی همون کلید می‌شه تا بیام خودمو ازش بیرون بکشم، 30 دقیقه تموم شده رفته!

نمونه‌اش همین دفعه آخری، موضوع انشا " مشخصات همسر (زن/شوهر) ایده‌آل" از نظر شما بود. باورت می‌شه من رو چی کلید کرده بودم؟

"زن باید خوشگل باشه، سفید و کمی چاق!

مرد باید پولدار باشه، زشت و بداخلاق! "

پی نوشت: بانو جانم دیشب پیش ما موند... کلی حرف زدیم و این سندروم تا نصفه شب حرف زدن من کمی خوابید. البته مهین کسی نبود که هی باهاش تا نصفه‌شب حرف بزنم، انگاری بودنش کافی بود و کم نیاز به کلمه بود.

هیچ نظری موجود نیست: