توی پیشگفتار کتاب "قاضی و جلادش" اثر فردریش دورنمات نوشته دورنمات و زنش هر دو – خیلی- مریض و بیپول شده بودن. به گفته خود دورنمات ناشری نمونده بود که اون قول داستان –هنوز- نوشته نشده رو بهشون نداده باشه...
و اینکه وقتی بالاخره 500 چوقی رو که واسه این داستان گرفته بود رو میبره خونه، زنش فکر میکنه پولو دزدیده!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر