۲۰ بهمن ۱۳۸۸

-199-


... در سال 1865 لوييس پين جوان اقدام به ترور ديليو. اچ. سوارد وزير دولت كرد. الكساندر گاردنر از او در سلولش، همان‌جايي كه در انتظارچوبه دار بود، عكاسي كرد. اين عكس مثل خود آن پسر جوان دلنشين و جذاب است. اين "استوديوم" است.

اما "پونكتوم": او قرار است بميرد. من در آن واحد چنين مي‌خوانم، چنين خواهد شد و چنين شده است، من با وحشت، شاهد آينده‌اي پيش از موعد هستم، كه مرگ پايه و ستون آن است. عكس با ارايه گذشته مطلق آن پز، با من از مرگي در آينده سخن مي‌گويد. چيزي كه سوراخم مي‌كند كشف اين هم‌ارزي است.

در برابر عكس كودكي مادرم به خودم مي‌گويم:"او قرار است بميرد". من درست مثل بيمار روان‌پريشي به خاطر مصيبتي كه پيشاپيش رخ داده به خودم مي‌لرزم. خواه موضوع تاكنون مرده باشد، خواه نه، هر عكسي چنين مصيبتي است.

اتاق روشن- رولان بارت

استوديوم و پونكتوم: استوديوم تقاضاي چيزي، ميل به كسي و البته گونه‌اي سرسپاري كلي و پر شور وشوق، اما بدون هيچ حس تيز خاصي است. به ميانجي استوديوم است كه من به بسياري از عكس ها علاقه مند مي‌شوم. عنصر دوم استوديوم را مي‌شكند يا مي برد. اين بار من نيستم كه آن را مي‌جويم بلكه خود آن عنصر است كه از آن صحنه بيرون مي‌آيد و همچون تيري پرتاب مي‌شود و در من فرو مي‌رود... بنابر اين اين عنصر دوم كه استوديوم را بهم مي‌ريزد پونكتوم مي‌نامم. پونكتوم يك عكس، حادثه‌اي است كه در من فرو مي‌رود و زخمي‌ام مي‌كند....

اتاق روشن- رولان بارت

هیچ نظری موجود نیست: