نه تنها اسبابكشي نكرديم آخر هفتهاي، بلكه گمونم كل قضيه خونه داره ميره رو هوا! گرچه هم من و هم مسطور داريم قضيه رو با خندههاي (گيرم عصبي) برگزار ميكنيم...
اما عوضش رفتيم تياتر... "خداحافظی نکردی با نجمه، سورچی" همينطوري تنها بليط موجود فروش آنلاين رو خريدم، اما تياتر خوبي بود... راستش من از فضاسازيهاي قجري خيلي خوشم مياد... - البته به شرطي كه زنها هم توي داستان باشن... مگه داستاني بدون زن ميشه؟!-
از لباسها و حتي نحوه حرف زدنهاشون خيلي خوشم ميآد. اگرچه استاد اين فضاسازيها آقاي حاتمي بود و هست... خلاصه كه به نظرم كار خوبي اومد... بازيهاي خوب و باورپذير... نمايشنامه روون... داستاني واقعي، شرح بدبياري و بدبختي آدمهايي كه تقصيري ندارند و دارند، ايمانشون به مقدسات براي براورده شدن حاجتهاشون...
بماند كه " آقام امام رضا " ش زياد بود... خيلي زياد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر