۲۲ آبان ۱۳۸۹

-347-


1- دیشب " سویینی تاد" تیم برتون رو دیدم... راستش دلیل بازآفرینی این همه خشونت و خشم و نفرت رو نمی‌فهمم... کارای تیم برتون رو دوس دارم به خاطر فضای فانتزی که تصویر می‌کنه... یه خاطر عشق‌ی که توی پس زمینه فیلماش دیدم (ادوارد دست قیچی، عروس مرده.).. اما این یکی رو نفهمیدم... دوس نداشتم... پسر کوچولوی داستان که همه‌ش محبت و عشق بود چرا باید آخرش یکی رو بکشه... اونم این‌طوری؟ چرا این قدر سیاه؟ این قدر تلخ؟

2- باید منصف باشم و بگم اینجا چقدر خوبه، حق با نازی‌یه. دل تنگی هرجایی می‌تونه پیش بیاد و پیش می‌اد... اما این موضوع هیچ از قشنگی‌ها و لذت‌ها کم نمی کنه... از بارون‌های اینجا که من عاشقشونم (البته وقتی خیلی خیس نشده باشم)، از لذت دوچرخه‌دار شدن و دوچرخه سواری (البته نه وقتی که انگشتات و نوک دماغت از سرما سر شده باشه)! از دیدن این همه رنگ وارنگی پاییز اینجا (جنوب آلمان و مخصوصن ایالت بایرن علاوه بر آبجو و بی‌ام و، به خاطر جنگل‌هاش هم معروفه...) دیدن سنجاب خپلی که هیچ به تخم‌ش نیس تو داری رد می‌شی و هم‌چنان که بلوط‌ش رو می‌جوئه، از مناظر لذت می‌بره...

ادمی‌زاد ه دیگه، دلش می‌گیره گاه گاهی... و گاهی به هیچ چی هم ربطی نداره...

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام... از آزادیهایی که خدا اونجا نصیبت کرده لذت ببر......هم شهرستانی با حال!!!!

mohsen گفت...

در رابطه با بند 2: يه بار تو وبلاگ نسوان يه نفر يه كامنت گذاشته بود انقدر خوشم اومد كه نگهش داشتم:

"علتي بيروني براي شادي يا غم وجود ندارد. چنين عللي فقط بهانه هستند.
گهگاه تشخيص مي دهيم چيزي در درون ماست كه تغيير مي كند و با شرايط بيروني هيچ ارتباطي ندارد. احساس شما چيزي در درون شماست،‌ چرخي است كه مي چرخد. در آن ‌تامل كنيد؛ ‌زيرا با آگاهي از آن، ‌به چيزي مهم دست مي يابيد. متوجه مي شويد كه از بهانه هاي بيروني رها هستيد و حال شما در عرض چند دقيقه،‌از شادي به غم يا برعكس، تغيير كرده است.
اين بدان معناست كه شادي و غم، احوال شماست وبه بيرون وابسته نيست. اين يكي ازمهم ترين نكاتي است كه بايد تشخيص داد؛‌ زيرا در آنصورت، كارهاي زيادي مي توان انجام داد. نكته ديگر اين است كه احوال شما، به ناآگاهي شما بستگي دارد. پس فقط نگاه كنيد و آگاه شويد. اگر شادي هست، فقط در آن بنگريد، ولي با آن يكي نشويد. وقتي غم هست، باز در آن بنگريد. شادي و غم. مثل صبح و شب است. صبح، طلوع خورشيد را نگاه مي كنيد و لذت مي بريد. وقتي خورشيد غروب مي كند و تاريكي فرو مي آيد،‌آنرا هم تماشا كنيد و لذت ببريد."

خلاصه دقيقا همون طور كه گفتي دل تنگي مياد و ميره بدون هيچ دليلي... و آدم فقط بايد نگاش كنه