راوی: دوره زمونهای شده بود که دیگه هیچ ادم بزرگی گریه نمیکرد، وقت نداشت برای گریه کردن یا از مد افتاده بود، یا چی؟ نمیدونم. خلاصه دیگه مرسوم نبود... در عوض یه سری شرکت بودن که در ازای پول برات گریه پخش میکردن، انواع و اقسام فیلمهای شبیهسازی شده برای گریه وجود داشت... یه سری فیلم قدیمی هم بود که میگفتن متعلق به ادمهایییه که در حال گریه واقعی، ازشون فیلم گرفته شده... خب قیمت این گریهها سر به فلک میزد...
لابد میتونی تصور کنی، انواع و اقسام شرکتهای عرضهکننده گریه بودن که رقابت تنگاتنگی باهم داشتن. هرجور روشی برای فروش بیشتر گریههاشون می کردن. هر ادمی هم دست کم روزی چندبار یکی از این تبلیغات به پستش میخورد: توی تلویزیون، اتوبوس و مترو، هرجا و میون بقیه تبلیغاتها!!!
زن (توی مبل لم داده و یک کتابچه تبلیغاتی پر از اسم ادرس شرکتهای مختلف، روی پاهاش افتاده): الحق که به درد بخور هم هس، زنگ میزنی و سفارش میدی که چه چور گریهای میخوای. مثلن خود من، مشترک شدهم واسه گریه غروب جمعهها که همیشه خدا دلگیره. یه بار کاغذ تبلیغاتییه شرکت رو لابلای خریدهای سوپرمارکتم دیدم، تخفیف خوبی هم میداد، منم اشتراک یک ساله گرفتم... حالا جمعه غروب هر هفته ساعت هفت، سه دقیقه گریه دارم.
خرج زیادی روی دستت نمیذاره، البته جز چندبار... مثلن من، توی مراسم فوت والدینم کلی خرج کردم، آخه سهم گریه مهمونها رو هم باس پرداخت میکردم... بعضی گریهها هم پرخرجترن، مثلن گریه شوق توی مراسم عروسی دخترم، زیاد نبود، برای دو دقیقه اما کلی خرج رو دستم گذاشت... البته من یه کارمند سادهام، هیچ وقت پول واسه خرید فیلم گریه،های واقعی نداشتم... امروز یه تبلیغات توی رادیو شنیدم که از یه جور بیمه گریه صحبت میکرد، میری خودتو بیمه میکنی و ماهانه تا اخر عمر پولی رو میپردازی، اون وقت توی مراسم ترحیمت فیلم گریه واقعی پخش میشه... عالی نیست؟ میدونم، واسه همین منم خیلی سریع اسمم رو نوشتم. ..
۱ نظر:
اگه واقعي شو خواستين من هستم.توانايي 3 ساعت مداوم رو دارم.
اينم يه تبليغه نه...
ارسال یک نظر