۷ دی ۱۳۸۹

-377-

منتشر نشده ها...

الف- یه وقت هایی آدم کوچیکی می‌شم... اشتباه نکنی یه وقت، منظورم از کوچیک شدن، تحقیر نیس... خود خود کوچیک شدن... انگار توی اون زمان و توی اون مکان، همه چی یهو رشد می‌کنه و بزرگ می‌شه و من کوچیک می‌شم... عینهو گالیور! این کوچیک شدن‌های من و بزرگ شدن‌های بقیه چیزا، تو شرایط مختلفی ممکنه اتفاق بیفته، مثلن گاهی وقتی که یه حس قوی از جنس خشم و غم رو تجربه می‌کنم، یا مثلن یه لحظه پر از لذت، یا درد پیش رومه، یا وقتی بهتم می‌بره از شدت زیبایی یه چیز، توانایی یه فرد...

ب- توی تلفن گفتم: "دخترجان من اینجا خیلی سکوت دارم." ساکت شدم، چون بغضم گرفته بود و نمی‌خواستم لرزش صدام بره اون‌طرف... می‌ترسیدم که بغضم به غم تعبیر شه... غم نبود... همون بود که قبلن گفتم: "سکوت"!

ج- بچه‌های دوره مجموعا از نه کشور مختلف اومدن... بدم نمی اد تصویری که تا الان ازشون دارم رو ثبت کنم:

پاکستان (مسلمان): بیشترین تعداد مال پاکستانی‌هاس، گمونم 7 تا پاکستانی داریم، همه پسر و قریب به اتفاق مذهبی، جوری که جمعه‌ها نماز جماعت برگزار می‌کنند... هیچ غذایی توی سلف نمی‌خورن... به شدت دنبال کار نیمه وقتن و عموما دیر سرکلاس‌ها حاضر می‌شن. انگلیسی خیلی بیشتر از ماها بلدن چون زبان تدریس در دانشگاه‌هاشون (دست کم دانشگاه‌های خوب) انگلیسی بوده... اما لهجه‌هاشون به شدت غیرقابل فهمه... به شدت تمایل دارن کلونی خودشونو تشکیل بدن... فهمیدم اطلاعاتم از پاکستان خیلی کمه. مثلن در مورد تحصیل زن‌ها یا موقعیت اجتماعی اون‌ها و یا ادبیات روز پاکستان هیچ نمی‌دونم.

آلمان- (مسیحی): پنج تا آلمانی داریم. که چهارتاشون همین دانشگاه بودن و یکی از اشتوتگارت اومده. همون‌طور که انتظار می‌ره بسیار وقت‌شناس و منظم. انگلیسی رو خوب و روون صحبت می کنن و به شدت نسبت به تاریخ 100 سال گذشته آلمان حساسن و در صورتی که حرفی پیش بیاد، خیلی مصمم می‌گن خیلی چیزا عوض شده...

(احتمالن رقابت خیلی سختی بین یکی از آلمانی‌ها و ایرانی زرنگ ما در خواهد گرفت برای شاگرد اول شدن! )

ایران- مسلمان- 4 نفر- یک دختر که منم- نظر دادن راجع به ایرانی‌ها سخت‌تره چون شاید شناخت خیلی بیشتری وجود نداشته باشه به واسطه ایرانی بودن می‌شه خیلی چیزها با با تقریب درستی، حدس زد– به صورت خلاصه، مذهبی نیستن (بعضیا گوشت خوک، بعضی الکل نمی‌خورن و بعضی هم هردو رو می‌خورن). دنبال کولونی تشکیل دادن نیستن... انگلیسی هم جز آقای احتمالن شاگرد اول، بقیه دایره لغات محدودی دارن... از درس خون صرف داریم تا خوش گذرون صرف...

(از اینجا به بعد رو دیگه تنبلی کردم)

ترکیه- مسلمان – 3 نقر دوتا دختر- تقربین چیزی از مذهب نمی‌دونن. خیلی اهل خوش گذرونی‌ن.

چین- ؟- 2 نفر (یک دختر)- خوش‌رو و خوش خنده... یعنی فکر نکنم مذهبی داشته باشن...

بنگلادش- کلمبیا- شیلی- امریکا

هیچ نظری موجود نیست: