۳ دی ۱۳۸۹

-375-

امروز عصر کریسمس‌ه (Weihnachten (Holy Night. همون داستان درخت کریسمس و کادوهای پاش. مثل روز اول عیدما، همه معمولن کریسمس رو توی خونه‌هاشون و پیش خانواده‌شون برگزار می‌کنن... چند روزی بود که هوا کمی گرم شده بود و از برف خبری نبود اما حالا دوباره شروع شده و تند و تند می‌باره... کریسمس بدون برف که نمی‌شه!!! از آداب و رسوم جنوب آلمان واسه کریسمس، تا اون جایی که فهمیدم، می‌تونم اینا رو بگم:

1- درخت کریسمس معروف که اول از آلمان مرسوم شده و بعد به همه جا گسترش پیدا کرده...

2- سانتا کروز یا پاپانوئل در واقع یه رسم آمریکایی‌یه که این جا هم محبوب شده، اما تا جایی که می‌دونم آلمانی‌ها یه شخصیت دیگه دارن که یه جور بچه- فرشته‌س و برای بچه‌ها کادو می‌اره...

3- شام شب عید اینجا غذاهای سبک و سوسیس‌های مخصوص‌ه. بوقلمون درسته در واقع دوباره یه رسم آمریکایی‌یه که کم و بیش اینجا هم هس... حتی توی بعضی قسمت‌های جنوبی‌تر آلمان غذای شب عید، ماهی‌یه...

4- از نیمه‌شب امشب و فردا صبح خیلی‌ها واسه مراسم می‌رن کلیسا... نمایش‌های زیادی که تولد حضرت مسیح رو بازسازی می‌کنه، برگزار می‌شه. تقریبن همه هم‌کلاسی‌های آلمانی من توی بچگی توی این نمایش‌ها بازی کردند یا براش ساز زدند. اینجا مردم نسبتا مذهبی‌ن... خب مذهب اختیاری‌یه و یه نفر می تونه انتخاب کنه که حتی مذهبی نداشته باشه اما برخلاف مثلن شرق آلمان مردم اینجا آدم‌های مذهبی‌تری هستن.

5- بازارچه‌های عید (Weihnachten markt) از چهار هفته قبل از عید شروع می‌شه. یکی از معروف‌ترین‌هاش توی نورنبرگ برگزار می‌شه که گمونم سابقه بیشتر از هزار سال داره. شلوغ و رنگارنگ، یه عالمه آدم می‌بینی که لباس پاپانوئل پوشیدن یا دست کم کلاه شو سر کردن، تقریبن همه‌چی توش پیدا می‌شه اما عمدتا مربوط به وسایل تزیین درخت کریسمس، کادوها و شیرینی‌های مخصوص کریسمس‌ه.

6- لب کوخن (Lebkuchen) شیرینی مخصوص کریسمس که در واقع شبیه شیرینی‌های گردویی ماست اما بزرگ‌تر در واقع قد یه کف دست، و با مغزهای مختلف پخته می‌شه، انواع مختلفی داره که من اونی که روش یه لایه شکلات روکش شده رو دوس دارم.

7- گلو واین یا شراب داغ (gluhwein) شراب مخصوص دم عیده (یعنی معمولن سایر مواقع سال نمی‌خورنش)، توی بازارچه‌ها به وفور پیدا می‌شه، قرمز و داغ و شیرین با بوی خوب. معمولن توی فنجون‌های چینی سروش می‌کنن.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

(سلااام،شب وروزت بخیردخترجان،)این جملات زیادتوگوشم تداعی میشه...
گاهی غربت وحس تنهایی اینجا(همین ایران خودمون)اینقدرازاردهنده است که یادت میافتم ..همیشه بابغض که زود تبدیل به اشک میشه یادت میافتم که نمیدونم چرا..فقط اینومیدونم که دلتنگت نیستم