۲۰ دی ۱۳۸۹

-387-

دقت کردی که "حروم زاده" یه فحش رایج‌ه؟ اون قدر که حتی به معنی‌ش فکر نمی‌کنیم و به کار می‌بریمش... حروم زاده... حروم زاده... برای خودم تکرارش می‌کنم و می‌ذارم ته‌نشین شه توی ذهنم... هرجور که فکر کنی و اهل هر آیینی که باشی هیچ دلیل منطقی وجود نداره که "ادم" حاصل یه رابطه "نا"مشروع؛ فقط و فقط به خاطر این موضوع از همه چی محروم بشه، با یه انگ: "حروم زاده"... مثل عرب و عجم، مثل سفید و سیاه... حروم زاده و حلال زاده... به حلال زاده بودن خودمون افتخار می‌کنیم و مثلن می‌گیم دیگری حروم زاده باس باشه که این کار رو کرده... معلم دینی قدیمی می‌گفت چون نطفه این بچه‌ها در گناه و احساس گناه بسته می‌شه، آدم‌های طبیعی نیستن و ذات‌شون مشکل داره... بماند که از اول تا به آخر این استدلال جز خشم و تهوع برای من چیزی نداشت... اما گیرم که درست، حالا به من بگو گناه این "بچه‌"ها چی‌یه؟

پی‌نوشت: جایی خوندم که قومی - مطمئن نیستم کدوم - زنی که از یه رابطه نامشروع باردار می‌شد رو وقت زایمانش می‌بردن توی بیابون و توی چاله نه چندان گودی می‌انداختند، درحالی که دست و پاهاش بسته بوده و علی‌الخصوص پاها که محکم بهم بسته شده بود، بر می‌گشتن خونه‌هاشون و لابد می‌خوابیدن... و زنه با پاهای محکم بهم بسته شده می‌موند و درد زایمانش هم کم‌کم شروع می‌شد... تا بمیره...

می‌دونی گاهی وقتا آرزو می‌کنم کاش نقاش بودم که می‌تونستم فریاد زن رو توی بیابون، توی شب، ثبت کنم...

نمی‌دونم شاید من خیلی گیر می‌دم، اما خب شنیدن "حروم زاذه"، راحت نیس...

هیچ نظری موجود نیست: