کتابی میخونم به نام "کمدی افتتاح" از خسرو شاهانی. ذهنیتی از نویسنده و داستانها نداشتم و کتاب اتفاقی سر از گوشه تختم در آورد. داستانها تلخ و گزندهن. شاید یه جورایی مثل داستانهای چوبک. البته این برداشت اولیه منه.
اما نکتهای که برام جالبه چیز دیگهایه... کتاب جیبی و کاهی یه. هر صفحه رو که ورق میزنم یه تیکه از کاغذ پودر میشه و میریزه... انگار میگه که من دیگه کارم تموم شده و میخوام برگردم همونجا که بودم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر