۲۸ دی ۱۳۸۸

-181-


دیروز آقای مشاور طرح برام از دستگاه پرس روغن‌کشی می‌گفت، اینکه چقدر دستگاه حساسی‌یه، تمام وقت در یک کارخونه روغن کشی کار می‌کنه و در طرح های بزرگ باید یه دونه stand by براش تعریف شه. به واسطه کارسنگین استهلاک بالایی داره... دستگاه‌های مخصوص با جوش‌کاری‌های پیچیده و دقیق ترمیم‌ش می‌کنن...

دی‌شب کتاب آلن دوباتن رو می‌خوندم راجع به پروست... خودم رو با پروست مقایسه می‌کردم، می‌دونی تضاد خنده‌داری وجود داره، هیکل آش و لاش شده من که افتاده روی تخت و نزدیک‌ترین موجودی که به خودش می‌بینه یه دستگاه پرس بی‌نوا س، در مقابل مارسل پروست که یه نیم صفحه راجع یه قلپ قهوه و نون تست خوردنش توضیح می‌ده... البته که خندیدم. پروست مریض بوده، خیلی مریض. البته آرزو نمی‌کردم جای اون باشم.

با توصیفاتی که از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته شنیدم راجع به عریض و طویل بودنش، بعید می‌دونم به زودی میلی به خوندنش داشته باشم... اما کتاب آلن دو باتن جالبه... دی شب پاراگرافی خوندم از قول پروست و راجع به ناتوانی کلام و مزیت نوشتن.... خدایا! چقدر خوب بود... البته جون نداشتم پاشم و بنوسمش، شاید امشب تونستم!

راستی می‌دونستی قسمت روغن‌دار دانه ها فقط جوونه‌س؟.... جوونه اون قسمت کوچولوی وسط دونه ها!

۱ نظر:

علي گفت...

سلام. سعي مي‌كنم سرزمين گوجه‌هاي سبز رو حتما بخونم. كتابِ خوب خوندي خبرم كن. رسيدي به بلاگ‌هاي منم سر بزن خوشحال ميشم.