۱۱ مرداد ۱۳۹۰

-491-

گاهی وقت‌ها آدم‌ها و اتفاقات بهم زنجیر می‌شن و آدم در می‌مونه از توالی‌شون... چقدر حرف دارم از ادم‌های– نامربوط و ناممکنی- که یه جوری به من و به زندگی من وصل شدن. زمان گذشت، هی گذشت اما دوباره یه روزی، یه اتفاقی یادآور این پیوند شد...

دلم می‌خواد حرف بزنم اما کلمه‌هام محدوده. این دفعه این یادآوری آدم‌ها و خاطرات خوب نبوده، یه عالمه خشم دارم، یه عالمه مشت نزده...

هیچ نظری موجود نیست: