۵ آذر ۱۳۹۰

-557-


چون شب آمد همه را دیده بیارامد و من

گفتی اندر بن مویم سر نشتر می‌شد

آن نه می بود که دور از نظرت می‌خوردم

خون دل بود که از دیده به ساغر می‌شد


هیچ نظری موجود نیست: