۱۵ آبان ۱۳۸۸

-117-


عین دوران مدرسه که کتاب داستان می‌ذاشتم لای کتاب درسی، شب یک، شب دو رو خوندم. اینقده استرس داشتم که نگو! آخه اینم شد کار دختر؟

پیش‌زمینه خوبی داشتم واسه خوندش... اما می‌دونی که باید حتمی یه امتحانی، کاری، چیزی پیش می‌اومد که خوندنش اینقده واجب شه...

۱ نظر:

parissa گفت...

ايول روجا! خود خودم بودي تو اين پستت ;)