اگر قرار باشد عکاسی را به شکل جدی مورد بحث قرار دهیم، باید نسبت آن را با مرگ توصیف کنیم. حقیقت دارد که عکس شاهد و مدرک است اما شاید چیزی که دیگر نیست. حتی اگر شخص درون عکس، هنوز زنده باشد، باز هم عکس مربوط به لحظهای از وجود اوست که عکاسی شده و مسلما آن لحظه دیگر سپری شده. این امر شوک عاطفی عظیمی برای بشر است، شوک عاطفی که مدام تجدید و تکرار میشود. هر درک و خوانشی از عکس که در سراسر جهان در طی یک روز، ملیاردها بار رخ میدهد، تلویحا و به نحو سرکوب شده، مواجههای است با چیزی که زندگیاش خاتمه یافته است، مواجههای است با مرگ. به نظر من باید این گونه به معما و رمز و راز عکاسی نگریست، دست کم نشان میدهد که من عکاسی را به مثابه معمایی مسحور کننده و ماتم زا تجربه میکنم.
اتاق روشن- رولان بارت
۲ نظر:
خدا نسل این مکر و حیله شما زنها رو از ریشه قطع کنه.
آمین
بالاخره از این سوراخ دو بار گزیده شدم.باشه طلب شما
سلام روجای نازنین.
مطلب قشنگی انتخاب کردی. من میگم عکسها با زندگی و مرگ به یک نسبت ارتباط دارند. هر لحظه که تصویری رو نگاه میکنیم، اون لحظه رو در ذهنمون خلق میکنیم و بعبارتی زندگی دوباره میبخشیم به آن لحظه.
ارسال یک نظر