۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۹

-239-


بايد برم يه عالمه باقالي و نخود بخرم، بامجون و كدو، سبزي قرمه‌سبزي و مرغ ترش، بشورم، تميز كنم و خرد كنم، سرخ كنم، بسته‌بندي كنم...

يا يه عالمه ملافه و روبالشي و لباس بشورم و پهن كنم توي تراس...

يا خاك گلدونا رو زيرو رو كنم، ازين گلدون به اون گلدون...

يا برم تمام لباس‌هاي زمستون و تابستونمو بريزم بيرون و مرتب كنم، دكمه‌هاشونو سفت بدوزم، درزاشونو بگيرم...

بايد يه كاري كنم كه فكر نكنم، سرمو شلوغ كنم، امروز چرا جمعه نيس... چرا جمعه من اين قدر كم بود... حباب تنهايي من چرا اين قدر كم بود...

...بايد حالمو خوب كنم...

بايد يه فكري براي حال خودم بكنم...


هیچ نظری موجود نیست: