۵ فروردین ۱۳۹۰

-437-

یه وقتی ادم باید سنگاشو با خودش وا بکنه... بابا خلاص!!! من از این دختر خوشم نمی‌اد... هیچ‌وقت نیومده... دلیل هم براش دارم، نه یکی ... اما الان حرف دلیل نیس، حرف اینه که وقتی خوش‌ت نمی اد، لزومی نداره این قدر کل‌کل کنی با خودت... نه یه وقت فکر نکنی هر روز چش تو چش هم می‌شیم و من مثلن برای حفظ ظاهر به لبخند می‌زنم به چه گشادی! یا که پشت‌بند اسم‌ش یه "جووووون" می‌چسبونم که بعدش هی خودمو بخورم که چرا... نه. اصلن این چیزا نیس، دوری‌م و سال تا سال همو نمی‌بینیم...

هر بار به نحوی اسم این آدم اومده، حرف‌ش شده، به لحظه فکر کردم به این‌که من ازش خوشم نمی‌اد... بعد چندین برابر وقت گذشته به کلنجار ذهنی که: "این کار تو درست نیس... چطور به خودت اجازه می‌دی... راجع به این موضوع منطقی باش... خوشم نمی‌اد چی یه.... "

یک کلام: من ازش خوشم نمی‌اد... تموم شد و رفت!

هیچ نظری موجود نیست: