۲۰ مرداد ۱۳۸۸

4-



باید راجع به زناشویی بنویسم. باید فکرهامو جمع کنم و بنوسیم که چطور همه چی به قهقرا می‌ره... خراب می‌شه... متعفن و فاسد... بی‌تفاوت، سرد. دست‌کم باید سوال‌هامو بنویسم، اما حالا نه... حالا همه چی بهم ریخته و من گیج روبروشدن با واقعیتی‌ام که می‌دونستم‌اش.

هیچ نظری موجود نیست: