۱۰ شهریور ۱۳۸۸

-29-


بعد کشف سایت خرید بلیط تیاتر -که من به شدت و به شوق تبلیغش رو کردم و می‌کنم - و بعد پنج، شش بار بلیط خریدن برای دوستان، بالاخره بختم وا شد و رفتم "خشکسالی و دروغ" کار آقای یعقوبی رو ببینم، که "ماچیسمو" رو قبلن ازش دیده بودم.

موضوع داستان بحث پیچیدگی زندگی آدم‌هاس... و بحث "تکرار". چطور می‌شه و یه روند (غلط؟) تکرار و تکرار می‌شه. علت جذابیت "دیگری" تا زمانی که "دیگری" باشه. کمی هم اخلاق و جایگاه امروزی‌اش رو برای من تداعی کرد.

اما به نظرم تیاتر به نحو غیرمنصفانه‌ و اغراق آمیزی یک‌طرفه بود. نوک تیز پیکان به سمت زنان نشونه رفته بود. این چه توی متن و چه توی بازی اغراق آمیز هنرپیشه‌های زن. چرا؟ ...به حال مرد تاسف می‌خوردی و گاهی هم دلت می‌سوخت و با خودت فکر می‌کردی تقصیر زنه/ زن‌ها ست که این شده.

خلاصه این‌که کفه‌ها متعادل نبود... شاید اصلن قرار نبود که تعادلی درکار باشه! :)

هیچ نظری موجود نیست: